::..آدمك..::


      اعصابم از هميشه خوردتر است....ناراحتم...نمي دونم دليلش چه قدر مهمه....

      ابان هم تموم شد اما انگار هيچ كس دلش نمي خواد دست از لجبازي برداره ...كم كم با همه دبيرا مشكل پيدا ميكنيم.....شايدم اونا با خودشون درگيرن....

     شايد علت همه ي اين مشكلا اين باشه كه بعضيا بقيه رو درك نمي كنن....شايدم اونا تجربه نكرده باشن اين حسو  اما اين واقعا سخته كه ببيني ايندت جلو چشمات داره پرپر ميشه....اين كه سرنوشتت چيزيه كه حتي فكرشم نميكردي...خيلي سخته وقتي مياي خونه اشك تو چشمات حلقه زده باشه بعد بري دنبال جايي بگردي براي اشك ريختن....بعد هم همه چيزو تو خودت بريزي....

     اما الان چيزي كه از همه سختره متقاعد كردن ديگرانه....به نظر من اول متقاعد كردن اين دبيرايي كه هر چند بهشون حق ميدم...اما به خودمون بيشتر حق ميدم....احساس ميكنم ديگه روزي نيس كه تو مدرسه ارامش داشته باشم....

     اين ارامش از همه گرفته شده...اما ما واقعا بهش نياز داريم.....همه  در جست وجوي همين ارامشن...

     سلامتيمو....ارامشمو...روانمو...شايد حتي خيلي از عقايدمو...خيلي از دوستامو...تو اين مدرسه از دست دادم...

     فكر كنم ديگه چيزي واسه از دست دادن نداشته باشم....

    گاهي فقط از ميخوام عادي زندگي كنم....يه زندگي ساده داشته باشم...راستش براي بار هزارم بايد بگم خسته شدم از اين مدرسه....

    ديگه بايد چي كار كنم كه نكردم....ديگه من كه نميتونم از جونم بگذرم....

    ولي شايد تنها راه فراموش كردن باشد....فراموش كردن همه ي اين راهي كه امده ام...فراموش كردن همه ي اشك هايي كه ريخته ام...

     


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 10:43|GolnOoSh|


              شايد امروز باز از ان روزهايي بود كه دعوا در كلاسمون زياد بود...

               امسال اعصاب همه خورده...

              چون هر كي به دنبال سرنوشت خودشه....

              سعي كردم به كسي توجه نكنم...

              سعي كردم از حرفاي بعضيا چيزي به دل نگيرم...

               خب شايد حق با همه باشد...

               اما خسته شدم...خيلي...

               شايد بيشترين چيزي  كه الان هر كسي به ان نيازمند است ارامش باشد....

               نمي دونم ولي شايد مشكل ما به قول يكي از دبيرامون اين باشه كه انتقاد پذير نيستيم...

              روز ها همين طور دارند ميگذرند...سريع تر از هميشه شايد...

              

            

 

          

 


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 14:34|GolnOoSh|