::..آدمك..::


    پلك هايم سنگيني ميكند....

    چشمانم ميسوزد و درد ميكند گاهي....

    قطره ي زلالي انگار در گوشه اي از مژه هايم افتاده....

    قطره ميلغزد و بدون عبور از روي گونه ام مي افتد....

    قطره اي ديگر بلافاصله بعد از ان بر روي گونه ام ميلغزد....

    احساسش ميكنم.....وانگار احساسم ميكند اين اشك....

    انگار به من دلداري مي دهد....

    ولي بعد از چند دقيقه با عصبانيت وخشونت دستم را روي گونه ام ميكشم....

    احساس سبك بالي ميكنم ...خالي شده ام... و اهي ميكشم...

     اما حتي لحظه اي فكر نمي كنم كه اين ها به خاطر كمك اين قطره به من است...

     وبعد به چشمانم در اينه نگاه ميكنم....

      براي لحظه اي دلم به خودم ميسوزد....

     دلم براي اين چشم ها ميسوزد...

      كه مجبورند تحمل كنند....

      طبيعي است.....

      اين چشم ها هم جزيي از وجود من است و مانند من بايد تحمل كنند همه چيز را....

      در واقع ذره ذره ي وجودم گاهي رنج مي برند....

      مقصر منطق و عقل من است....كه تصميم گرفته است...

      اين عقل من است كه روزي بايد به احساساتم وبه ذره ذره ي وجودم جواب پس دهد....

      اين دفعه تاوانش شايد سخت باشد...

      اگر به هدفش نرسد...

      سركوب ميشود....

      به اميد رسيدن به هدفم....به اميد نتيجه دادن تلاش هايم هر شبم را ميگذرانم....

      دعايم كنيد كه محتاجم....


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 22:47|GolnOoSh|


سردرگمم........خيلي....

هركي يه چيز ميگه....هركي يه انتظاري داره ازم....منم از هركي يه انتظاري دارم....امـــــــا...اين انتظارات براورده نمي شوند...

ارزويم رهايي است....ارزويم نجات است....فرار...

ارزويم اين است كه كاري را كه واقعا دوست دارم انجام دهم.....

ارزويم اين است كه كسي در مورد زندگيم نظري ندهد.....

ارزويم اين است بنوازم اهنگ ارامش بخشي را تا فقط وفقط كمي لذت برم از اين زندگي....كمي احساس ارامش كنم....كمي دنيا را فراموش كنم....همه چيز را....همه كس را فراموش كنم.....خودم باشم و فقط خودم وبازهم خودم...

ارزويم اين است نوازشم كنند...فقط براي يك بار....هرچند بزرگ شده ام....اما درونم كودكي بيش نيست...

اينها همه ارزوست....رويا نيست.....چون رويا به سمت واقعيت پيش مي رود اما ارزو نه!

رويا حقيقت پيدا ميكنه بالاخره!

ارزويم كودكي كردن است....ارزويم تسلط به خودم است وذهنم....

ارزويم ديدار از دست دادگانم است ....انهايي كه هنوز هم دوستشان دارم....از صميم قلب...انهايي كه زندگي كردن را به من ياد ميدادند....

ارزويم گذشت هرچه سريع تر زمان است هرچه سريعتر....

و....و....و...........واين ارزوها ادامه دارد...از يك بي كران تا بي كران ديگر...

ولي اخرين ارزويم اين است كه كاش به ارزوهايم بيشتر فكر ميكردم ...كاش تصميمي قاطعانه تر مي گرفتم....كاش ارزوهايم رويا بودند....!!!!


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 22:41|GolnOoSh|


  حالم خوب نيست.....احساس بدي دارم...احساسي كه تمام وجودمو گرفته و نميذاره كارايي رو كه ميخوام انجام بدم...انگار همه ي دنيا دست به دست هم دادن كه منو ناراحت كنن....اشك منو دربيارن....

امروز به خاطر يه مشكلي كه البته شايد خيليم مهم نبود خيلي ناراحت شدم...وهنوزم ناراحتم...

نميدونم چرا  مردم سريع قضاوت ميكنن....نميدونم چرا الكي حرف ميزنن فقط واسه اينكه حرفي زده باشن...يعني ساكت بودن اينقدر سخته....نميدونم شايد واقعا سخته...! اما اي كاش ميدونستن با يه حرف ممكنه خيليا رو ناراحت كنن وعذاب بدن...نميدونم چرا هيچكي حاضر نيست انتقادي بشنوه از خودش...مگه چه اشكالي داره...مگه غير از اينه كه ما اول كه به دنيا ميايم چيزي نيستيم جز گلي كه فرشته ها يه كم روش ظريف كاري انجام دادن با يه روح پاك وبزرگ كه خدا از روح خودش دميده....پس چه طور اين روح بزرگ اينگونه ميشود....چه طور ادما از دلشون مياد يا از دلمون مياد كه اونو اين طوري پرورش بدن يا بديم...چرا بعضي ادما اين طورين واقعا نميفهمم!!

در هر حال انگار هر كار ميكنم بي تفاوت باشم اما باز هم نميشه بازم همه ي اينا روم تاثير ميذارن....تاثيري به مراتب بيشتر از بقيه عوامل تاثير گذار...

باز هم اميدم به خدايي است كه انقدر به من لطف كرده كه گاهي از خودم ميپرسم ايا من واقعا لايق اين همه لطف هستم؟؟!! واقعا جز اين خدا كسي رو ندارم...نه اين كه نداشته باشم يعني كسي كه بخوام باهاش حرف بزنم ودرددل كنم ودركم كنه ندارم...چه كنم ميسازم ميسوزم...وبا اين كه بارها سوختم نميدونم چرا بازهم اين سوختن و ساختن ها ادامه دارد...انگار هنوز هم بايد بيشتر ازاين ها خاكستر شوم....!شايد!شايد هنوز اول راه است واول اين سختي ها و درد ورنج ها.....!!


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 19:24|GolnOoSh|


شايد اين جهان مكث قصه گو باشد........

ميان يكي بود و يكي نبود.......


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 22:22|GolnOoSh|


           خدايا كمكم كن ميخوام مرحله ي مهمي از زندگيمو شروع كنم.......!

     


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 17:23|GolnOoSh|