::..آدمك..::


   اي كاش زندگي گونه اي ديگر بود....

 نميدونم وقتي يه سري حساي بدي كه داري از بين بره بايد بهش گفت معجزه ...يا..!؟؟

 گاهي فقط چون دركت نمي كنند بايد اشك بريزي...

 الان خوب ميدانم هيچ كس مرا درك نمي كند ...هيچ كس هيچ كس هيچ كس...

  نمي دانم شايد هنوز هم كسي نمي داند من عوض شدم ...من واقعا تغيير كردم اما كسي اين را نمي فهمد...

 گاهي بايد از همه ي دنيا بريد...از همه كس وهمه چي...اما صبر كرد وانتقام گرفت...

  خسته شدم امسال انقدر به كارنامه هام خيره شدم...به ترازا ودرصدا...

  حق دارم مريض شده باشم الان كه فكر ميكنم..


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 13:56|GolnOoSh|


    تازه دارم وارد مبارزه ميشوم....

    مبارزه با چيزهايي به ان ها علاقه اي ندارم...

    مبارزه با خودم....

     نمي دانم چه ميشود....

      نمي دانم خدا ميخواهد چه بشود اما هر چه هست ديگر ميفهمم...فقط براي همين خوش حالم...

     شايد از سردرگمي نجات پيدا كنم بالاخره...

     در زندگيم هميشه به طرف چيزهايي رفته ام كه به انها علاقه اي نداشتم...باز هم دارم همين كار را ميكنم....

  


: тαɢƨ <-TagName->
+ برچسب:,| 11:2|GolnOoSh|